جشن دلتنگی

 جشن دلتنگی 

داریوش

 

شب آغاز هجرت تو شب در خود شکستنم بود
شب بی رحم رفتن تو شب از پا نشستنم بود
 

 

شب بی تو،شب بی من،شب دل مرده های تنها بود
شب رفتن،شب مردن
،شب دل کندن من از ما بود 

 


واسه جشن دلتنگی ما گل گریه سبد سبد بود
با طلوع عشق من و تو هم زمین هم ستاره بد بود
از هجرت تو شکنجه دیدم کوچ تو اوج ریاضتم بود
چه مومنانه از خود گذشتم  کوچ من از من نهایتم بود

 

به دادم برس،به دادم برس،تو ای ناجی تبار من
به دادم برس،به دادم برس،تو ای قلب سوگوار من

 

سهم من جز شکستن من تو هجوم شب زمین نیست
با پر و بال خاکی من شوق پرواز آخرین نیست
بی تو باید دوباره بر گشت به شب بی پناهی
سنگر وحشت من از من مر هم زخم پیر من کو؟
واسه پیدا شدن تو آینه،جاده ی سبز گم شدن کو؟
بی تو باید دوباره گم شد تو غبار تباهی
 


با من نیاز خاک زمین بود تو پل به فتح ستاره بستی
اگر شکستم از تو شکستم اگر شکستی از خود شکستی
 


به دادم برس،به دادم برس،تو ای ناجی تبار من
به دادم برس،به دادم برس تو ای قلب سوگوار من 

 


شب بی تو،شب بی من شب دل مرده های تنها بود
شب رفتن،شب مردن،شب دل کندن من از ما بود

نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:36 ق.ظ

بسیار عالی ...

لطف داری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد