پرنده مهاجر

پرنده مهاجر 

داریوش

 

ای پرنده مهاجر ای پر از شهوت رفتن
فاصله قد یه دنیاست بین دنیای تو با من
تو رفیق شاپرک ها من تو فکر گله مونم
تو پی عطر گل سرخ من حریص بو نونم
دنیای تو بی نهایت همه جاش مهمونی نور
دنیای من یه کف دست روی سقف سرد یک گور 
 

 

من دارم تو آدمک ها می میرم تو برام از پریا قصه میگی
من توی پیله وحشت می پوسم برام از خنده چرا قصه میگی 

 

 
کوچه پس کوچه خاکی در و دیوار شکسته
آدمای روستایی با پاهای پینه بسته
پیش تو یه عکس تازه ست واسه آلبوم قدیمی
یا شنیدن یه قصه ست از یه عاشق قدیمی
برای من زندگی اینه پر وسوسه پر غم
یا مث نفس کشیدن پر لذت دمادم
 

 

ای پرنده مهاجر ای همه شوق پریدن
خستگی یه کوله باره روی رخوت تن من
مثل یک پلنگ زخمی پر وحشته نگاهم
می میرم اما هنوزم دنبال یه جون پناهم
نباید مثل یه سایه زیر پاها زنده باشیم
مثل چتر خورشید باید روی برج دنیا واشیم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد