-
اینجا چراغی روشنه
چهارشنبه 7 دیماه سال 1390 13:33
اینجا چراغی روشنه داریوش هر جا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه ای ترس تنهایی من اینجا چراغی روشنه اینجا یکی از حس شب احساس وحشت می کنه هرروز از فکر سقوط با کوه صحبت می کنه من ماه میبینم هنوز این کور سوی روشنو اینقدر سو سو می زنم شاید یه شب دیدی منو اینجا یکی از حس شب احساس وحشت می کنه هر روز از فکر سقوط با کوه صحبت...
-
حسود
چهارشنبه 7 دیماه سال 1390 13:27
حسود داریوش تو سینه این دل من میخواد آتیش بگیره مونده سر دوراهی چه راهی پیش بگیره یکی حالا پیدا شده قدر اونو میدونه رگ خواب یار منو رقیب من میدونه وای!دارم آتیش میگیرم دیگه از غصه و غم دلم میخواد بمیرم وای!اگه برگرده پیشم براش پروانه میشم ازش جدا نمیشم نمی تونه مرغ دلم از حسودی بخونه نمی دونه روی کدوم شاخه باید بمونه...
-
پرنده مهاجر
چهارشنبه 7 دیماه سال 1390 13:21
پرنده مهاجر داریوش ای پرنده مهاجر ای پر از شهوت رفتن فاصله قد یه دنیاست بین دنیای تو با من تو رفیق شاپرک ها من تو فکر گله مونم تو پی عطر گل سرخ من حریص بو نونم دنیای تو بی نهایت همه جاش مهمونی نور دنیای من یه کف دست روی سقف سرد یک گور من دارم تو آدمک ها می میرم تو برام از پریا قصه میگی من توی پیله وحشت می پوسم برام از...
-
سقوط
سهشنبه 6 دیماه سال 1390 21:08
سقوط داریوش وقتی که گل در نمیاد سواری این ور نمیاد کوه و بیابون چی چیه؟ وقتی که بارون نمیاد ابر زمستون نمیاد این همه ناودون چی چیه؟ حالا تو دست بی صدا دشنه ی ما شعر و غزل قصه ی مرگ عاطفه خوابای خوب بغل بغل انگار با هم غریبه ایم خوبی ما دشمنیه کاش من و تو می فهمیدیم اومدنی رفتنیه اومدنی رفتنیه... تقصیر این قصه ها بود...
-
داد از این دل
سهشنبه 6 دیماه سال 1390 21:02
داد از این دل داریوش دو زلفونت بود تار ربابم چه می خواهی از این حال خرابم تو که با مو سر یاری نداری چرا هر نیمه شو آیی به خوابم چرا هر نبمه شو آیی به خوابم فلک در قصد آزارم چرایی گلم گر نیستی خارم چرایی تو که باری ز دوشم بر نداری میون بار سر بارم چرایی تو که نوشم نه ای نیشم چرایی تو که یارم نه ای پیشم چرایی تو که مرهم...
-
آینه
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 20:28
آینه داریوش رو می کنم به آینه رو به خودم داد می زنم ببین چقدر حقیر شده اوج بلند بودنم رو می کنم به آینه من جای آینه می شکنم!! رو به خودم داد می زنم این آینه ست یا که منم من و ما کم شده ایم خسته از هم شده ایم بنده خاک خاکِ ناپاک خالی از معنای آدم شده ایم رو می کنم به آینه رو به خودم داد می زنم ببین چقدر حقیر شده اوج...
-
مرا به خانه ام ببر
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 20:20
مرا به خانه ام ببر داریوش شب آشیان شب زده چکاوک شکسته پر رسیده ام به ناکجا مرا به خانه ام ببر کسی به یادعشق نیست کسی به فکر ما شدن از آن تبارِ خود شکن تو مانده ای و بغض من از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن چگونه گریه سر کنم که یار غمگسار نیست مرا به خانه ام ببر که شهر،شهر یار...
-
بوی خوب گندم
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 20:11
بوی خوب گندم داریوش بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو یه وجب خاک مال من هرچی میکارم مال تو اهل طاعونی این قبیله مشرقیم تویی این مسافر شیشه ای شهر فرنگ پوستم از جنس شبه پوست تو از مخمل سرخ رختم از تاوله،تنپوش تو از پوست پلنگ بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو یه وجب خاک مال من هرچی میکارم مال تو تو به فکر جنگل آهن...
-
شبخون
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 20:07
شبخون داریوش ببین،ببین،این گریه ی یه مرده مردی که گریه هاش ظهور درده ببین،ببین،این آخرین صدای این بیصدا شبخون کوچه گرده قلب پاییزی من باغ دلواپسیه خوندنم ترانه نیست هق هق بی کسیه شب من با سفر تو شب معراج عذابه تو نباشی موندن من مثل پرواز تو خوابه مرگ غرورمو ببین زوال غمگین شعر و شکوفه و نوره زوال قلبمو ببین تنها تو می...
-
طلایه دار
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 19:54
طلایه دار داریوش ای بزرگ موندنی ای طلایه دار روز سایه گستر رو تن از گذشته تا هنوز ای صدات صدای نور تو شب پوسیدنی ای سخاوت غمت بهترین بوسیدنی واسه این شرقی تن داده به باد تو گوارایی حس وطنی تو شقاوت شب قرن یخی تو شکوفایی تاریخ منی... اگه شعرم زمزمه توی بازار صداست طپش قلبم اگه پچ پچ شاپرکهاست تو رو فریاد مییزنم ای که...
-
دریای احمر
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 19:46
دریای احمر داریوش ما ظاهرا رفیقان بس نارفیق بودیم هر پشت اعتمادی زخمی به خنجر کردیم زخمی به خنجر کردیم هر سینه رفیقی با تیغ کین دریدیم خودکرده ها چه آسان نسبت به داور کردیم نسبت به داور کردیم هرجایی هوس را تا خواهشی برآریم اسکندرانه ملکی صحرای محشر کردیم با زورقی شکسته پارو به آب دادیم چشمان مادران را دریای احمر کردیم...
-
گلایه ها
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 19:32
گلایه ها داریوش برای گفتن من شعر هم به گِل مانده نمانده عمری و صدها سخن به دل مانده صدا،که مرهم فریاد بودزخمِ مرا به پیش درد عظیم دلم خجل مانده از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست گر هم گله ای هست،دگر حوصله ای نیست سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم هر لحظه جز این دست مرا مشغله ای نیست دیری ست که از خانه خرابان جهانم بر...
-
نفرین نامه
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 14:01
نفرین نامه داریوش شرمت باد ای دستی که بد بودی بدتر کردی همبغض معصومت را نشکفته پرپر کردی همبغض معصومت را نشکفته پرپر کردی ننگت باد ای دست من ای هرزه گرد بی نبض آن سرسپرده ات را بی یار و یاور کردی ای تکیه داده بر من،ای سرسپرده بانو با این نادرویشیها آخر چرا سر کردی دستی با این بیرحمی دیگر بریده بهتر بر من فرود آر اینک...
-
به خود رسیدن
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 13:51
به خود رسیدن داریوش بی همگان بسر شود بی تو بسر نمیشود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود بی تو برای شاعری واژه خبر نمیشود بغض دوباره دیدنت هست و بدر نمیشود فکر رسیدن به تو،فکر رسیدن به من از تو به خود رسیده ام این که سفر نمیشود بی همگان بسر شود بی تو بسر نمیشود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود دلم اگر به دست تو به...
-
عشق من عاشقم باش
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 13:45
عشق من عاشقم باش داریوش تو غربتی که سرده تمام روز و شبهاش غریبه از من و ما عشق من عاشقم باش عشق من عاشقم باش که تن به شب نبازم با غربت من بساز،تا با خودم بسازم عشق من عاشقم باش عشق من عاشقم باش تو خواب عاشقا رو تعبیر تازه کردی کهنه حدیث عشق و تفسیر تازه کردی گفتی که از تو گفتن یعنی نفس کشیدن از خود گذشتن من یعنی به تو...
-
جشن دلتنگی
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 13:41
جشن دلتنگی داریوش شب آغاز هجرت تو شب در خود شکستنم بود شب بی رحم رفتن تو شب از پا نشستنم بود شب بی تو،شب بی من،شب دل مرده های تنها بود شب رفتن،شب مردن ،شب دل کندن من از ما بود واسه جشن دلتنگی ما گل گریه سبد سبد بود با طلوع عشق من و تو هم زمین هم ستاره بد بود از هجرت تو شکنجه دیدم کوچ تو اوج ریاضتم بود چه مومنانه از...
-
قلندر
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 13:34
قلندر داریوش دربدر همیشگی،کولی صد ساله منم خاک تمام جاده هاست جامه کهنه تنم!! هزار راه رفته ام،هزار زخم خورده ام تا تو مرا زنده کنی هزار بار مرده ام شب ازسَرم گذشته بود در شب من،شعله زدی برای تطهیر تنم صاعقه وار اومده ای قلندرم قلندرم گمشده ی در به درم فرو تر از خاک زمین از آسمان فراترم قلندرانه سوختم لب از گلایه...
-
شقایق
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 13:22
شقایق داریوش دلم مثل دلت خونه شقایق چشام دریای بارونه،شقایق مث مردن میمونه دل بریدن ولی دلبستن آسونه،شقایق شقایق درد من یکی دوتانیس آخه درد من از بیگانه ها نیس!! یکی خشکیده خون من رودستاش که حتی یک نفس از من جدا نیس شقایق،وای شقایق گل همیشه عاشق شقایق اینجا من خیلی غریبم آخه اینجا کسی عاشق نمی شه عزای عشق غصه ش جنس...
-
چِنان دل کندم از دنیا
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 12:45
چنان دل کندم از دنیا داریوش عزیزم چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهایی ست!! ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشایی ست!! مرا در اوج می خواهی!تماشا کن،تماشا کن... دروغین بودم از دیروز،مرا امروز حاشا کن!! در این دنیا که حتی مرگ نمی گرید به حال ما همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها!! فقط اسمی بجا مانده از آنچه...
-
سراب
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 12:22
سراب داریوش گفتم تو چرا دورتر از خواب و سرابی؟ خواب و سرابی... گفتی که منم با تو،ولیکن تو نقابی اما تو نقابی فریاد کشیدم تو کجایی؟تو کجایی؟ گفتی که طلب کن تو مرا،تا که بیابی چون همسفر عشق شدی،مرد سفر باش مرد سفر باش هم منتظر حادثه،هم فِکر خطر باش فِکر خطر باش... هر منزل این راه بیابان هلاک ست هر چشمه سرابی ست که بر...
-
شرقی غم گین
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 12:10
شرقی غم گین فریدون فرخ زاد ای شرقی غمگین وقتی آفتاب تو رو دید تو شهر بارونی بوی عطر تو پیچید شب راهشو گم کرد،تو گیسوی تو گم شد آفتاب آزادی از تو چشم تو خندید ای شرقی غم گین تو مثل کوه نوری نذارخورشیدمون بمیره تو مثل روز پاکی،مث دریا مغروری نذار خاموشی جون بگیره ای شرقی غمگین بازم خورشید در اومد کبوتر آفتاب روی بوم تو...
-
یاد ایران بخیر
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 12:02
یاد ایران بخیر فریدون فرخ زاد قلب من یادگار محبت شما چشم من با تگاه شما چه آشنا دست من معدن مهرَبانی است و عشق!! میخک نقره ای یادگار لحظه ها یاد ایران بخیر،یاد ایران بخیر یاد ایران بخیرخاکِ پر صلابتم درد من بی کسی ست،خاک ایران که نیست ذره ای بی ثَمَر در نهایتم من اگر خسته ام خالی از ساهی ام ور زبان بسته ام در پی رهایی...
-
اگه چشمات بگن آره
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 11:43
اگه چشمات بگن آره داریوش کوهو میذارم رو دوشم رخت هر جنگو می پوشم موجواز دریا میگیرم شیره ی سنگو می دوشم میارم ماهو تو خونه میگیرم بادو نشونه همه ی خاک زمینو م یشمرم دونه به دونه اگه چشمات بگن آره هیچ کدوم کاری نداره... دنیا رو کولم می گیرم روزی صد دفعه میمیرم میکَنم ستاره ها رو،جلویِ چشات می گیرم چشات حرمتِ زمینه،یه...
-
فریاد زیر آب
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 11:20
فریاد زیر آب داریوش ضیافت های عاشق را خوشا بخشش،خوشا ایثار خوشا پیدا شدن در عشق،برایِ گُم شدن در یار... چه دریایی میان ماست خوشا دیدار ما در خواب چه امیدی به این ساحل؟خوشا فریاد زیر آب خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن خوشا مردن،خوشا از عاشقی مردن... اگر خابم اگر بیدار،اگر مستم اگر هشیار مرا یارای بودن نیست،تو یاری کن...
-
برادرجان
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 11:20
برادر جان داریوش برادر جان،نمی دووونی چه دلتنگم برادر جان نمی دونی چه غمگینم نمی دونی،نمی دونی برادرجان گرفتار کدوم طلسم و نفرینم نمی دونی چه سخته دربدر بودن مث طوفان همیشه در سفر بودن نمی دونی،برادرجان نمی دونی چه تلخه وارث درد پدر بودن دلم تنگه،برادرجان برادرجان دلم تنگه... دلم تنگه از این روزهای بی امید از این...
-
کفن
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 11:12
کفن داریوش به صلیب صدا مصلوبم ای دوست تو گمان مبری مغلوبم،ای دوست!! شرف نفس من اگه شد قفس من به سکوت تن ندادم تا نمیرم بی کفن... وقتی گفتن یه گناه بودمثل دیدن،یاشنیدن معنیِ آوازم این بود ته بن بست داد کشیدن وقتی حتی توی خلوت فکر آزادی قفس بود گفتنیها رو میگفتیم،اگه فرصت یه نفس بود به گناهِ صداباجُرم گفتن اگه روی صلیب...
-
شب آفتابی
شنبه 3 دیماه سال 1390 11:16
شب آفتابی داریوش عروسک قصه من،گهواره ی خوابت کجاست؟ قصر قشنگ کاغذی،پولک آفتابت کجاست؟ بال و پر نقره ای کفتر عشقمو کی بست؟ آینه طوطی منو سنگ کدوم کینه شکست؟ عروسک قصه من زخم شکسته با تنت بمیرمت شکسته دل چه بی صداست شکستنت صدای عشق من و تو که تلخ و گریه آوره تو این سکوت قصه ای شاید صدای آخره بعد از من و توعاشقی شاید به...
-
عالم عشق
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1390 16:21
عالم عشق حمیرا بجز قصه ی این عشق چی گفتم٬چی شنفتم؟ همه ش درد دلم بود اگه قصه می گفتم آخ!اگه قصه می گفتم چه حرفا که نگفته هنوز روی لبامه چه شعرا که نخونده هنوزتوی صدامه آخ!هنوز توی صدامه تو قلبم تو رو دارم اگه خونه بدوشم من این عالم عشقو به عالم نفروشم نری دنبال مستی خودت دُرد شرابی واسه ت مِی چی بریزم؟خودت باده ی نابی...
-
پشیمون
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1390 16:02
پشیمون حمیرا اگه باز به تو بد کرد دلم این دل سرگشته حیرون ببخشش که پشیمون پشیمونه٬پشیمون!! اگه این دل غافل واسه یار دیگه خون شد و گریون ببخشش که پشیمون پشیمونه٬پشیمون!! نسوزون دل دیوونه مو٬حیفه به آتیش نکشون خونه مو٬حیفه یه قلب بیوفا...دل من نمیتونه باشه دل از تو جدا...دل من نمی تونه باشه همه مردم شهر میدونن واسم...
-
نازنین
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1390 15:42
نازنین داریوش شاعر اردلان سرفراز آهنگساز فرید زولاند ای نازنین ای نازنین درآینه ما را ببین از شرم این صدچهره ها درآینه افتاده چین از تندباد حادثه گفتی که جان دربرده ایم اما چه جان دربردنی؟!!دیریست که در خود مرده ایم ای نازنین ای نازنین درآینه ما را ببین از شرم این صدچهره ها درآینه افتاده چین اینجا به جز درد و دروغ...