کفن

 کفن 

داریوش

 

به صلیب صدا مصلوبم ای دوست 

تو گمان مبری مغلوبم،ای دوست!! 

شرف نفس من اگه شد قفس من 

به سکوت تن ندادم تا نمیرم بی کفن... 

 

وقتی گفتن یه گناه بودمثل دیدن،یاشنیدن

معنیِ آوازم این بود ته بن بست داد کشیدن 

وقتی حتی توی خلوت فکر آزادی قفس بود 

گفتنیها رو میگفتیم،اگه فرصت یه نفس بود 

 

به گناهِ صداباجُرم گفتن  

اگه روی صلیب ویرون شدم من  

شرفِ نفس من اگه شد قفس من 

به سکوت تن ندادم تا نمیرم بی کفن

 

تو شبای سکــــــــــــــوت فریاد من بود 

تهِ جنگل خواب بیداری رود 

ازغروب هراس تا صبح موعود 

تیغِ خشمِ خلیل بر قلب نمرود 

  

درعذاب تشنگی گُم حسرت من بوی گندم 

بر دلم داغ شقایق از عذاب تلخ مردم 

از کسی که مثل بختک رو شبام انداخته سایه 

یه سوال ساده کردم نفرت من شد گلایه...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد