اینجا چراغی روشنه
داریوش
هر جا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه
ای ترس تنهایی من اینجا چراغی روشنه
اینجا یکی از حس شب احساس وحشت می کنه
هرروز از فکر سقوط با کوه صحبت می کنه
من ماه میبینم هنوز این کور سوی روشنو
اینقدر سو سو می زنم شاید یه شب دیدی منو
اینجا یکی از حس شب احساس وحشت می کنه
هر روز از فکر سقوط با کوه صحبت میکنه